اندرودی ها

  • ۰
  • ۰

دهه هفتاد


تمام هیجانش به این بود که پشت در بازی کنیم 

حیاط نقلی و درخت گردوشو بذاریم و بریم بیرون، تو مسیر خاکی و آسفالتی بدوییم و کوچه های پشتی رو کشف کنیم 

همیشه هم جیغ مامان بلند بود 

بیایید تو

تپه، نقطه ممنوعه بود

اوج هیجان و آرزوی همیشگیمونم فتح تپه بود

و اینکه پشت تپه چیه

بلاخره یه روز رفتم دیدم پشت تپه هم همین شهر لعنتی جا خوش کرده

با همه چهره خشک و صنعتیش 

.

.

بعضی وقتا آدم فکر میکنه اون بهشت رویایی یه جایی همین پشتاست 

در واقع هیچ پشتی نیست

.

.

....................

شعری که مدام ورد زبونمون بود و تو کوچه میخوندیم ماشین مشتی ممدلی نه بوق داره نه صندلی

این شعر و به افتخار شورلت قراضه و خاک خورده دایی علیرضا که گوشه حیاط بود میخوندیم

یه روز برا خودش برو و بیایی داشت... 

هعی

.

.

+ کرج + خونه جدید باباجون بعد از فرار از دود تهران + قبل از فوت + فرار هم فایده نداشت 😢

  • سایه

ای فرستاده سلامم به سلامت باشی

غمم آن نیست که قادر به غرامت باشی


گل که دل زنده کند بوی وفایی دارد

تو مگر صاحب اعجاز و کرامت باشی


خانه ی دل نه چنان ریخته از هم که در او

سر فرود آری و مایل به اقامت باشی


دگرم وعده ی دیدار وفایی نکند

مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی


شبنم آویخت به گلبرگ که ای دامن چاک

سزدت گر همه با اشک ندامت باشی


می کنم بخت بد خویش شریک گنهت

تا نه تنها تو سزاوار ملامت باشی


ای که هرگز نکند سایه فراموش تو را

یاد کردی به سلامم به سلامت باشی

ای که هر گز نکند سایه فراموش تورا ..

+ سلام با دو واسطه

+ ذوق مرگ

  • سایه

دلم برا مشهدت تنگ شده 

.

. . سوت قطار، غسل زیارت، دم اذان  

چشمی که باز خیره شده سوی آسمان  

یا ایهالغریب منم آن مسافر  

دلتنگ و بی قرار ..پر از دردِ بی نشان  

باب الجواد، بارش باران، اذان صبح  

نقاره خانه، صحن گهرشاد، سایـ بان  

آری منم، شکسته پر و بال.. آمدم  

سلطان کبریای کرم.. غوث.. الامان  

محتاج یک نگاه، گرفتار، بی کسم  

مگذار تا که رو بزنم پیش این و آن  

پر پر زده دلم به هوای زیارتت  

آقا قسم به آن دل تنگ جوادتان  

از این جهان سرد پر از دود بی بها  

مشهد برای من، همه اش مال دیگران  

دیشب دوباره بوی حرم را شنیده ام  

«آقا دلم عجیب گرفته برایتان» .

  • سایه

در امتداد هیچ چیز اتفاقی نیست 

.

.

گفت یکی فکر کرد اگر برگرده کمتر گناه میکنه

دلش و گذاشت 

برگشت

بزرگترین خیر زندگیش و دید

.

.

ما که دلمونو با خودمون آوردیم 

اما خیرات عظیمی در حال جاری شده

به خواست خدا

.

+ حاج آقا مجتبی 

  • سایه

818

من حاجی رو تو زین الدین دیدم

والله دیدم

فکر نماز اول وقتش بود

با اون کلاه دوست داشتنیش

.

.

هیچ چیز اتفاقی نیست

حتی وقتی تو راه میفهمی محتوای حکمت عوض شده

  • سایه

باورت گر بشود یا نشود

.

در هوایی که نفس های تو نیست 

.

.

.

+نفس تنگی +ضربان قلب +خسته

  • سایه

.

هیس

  • سایه

فهمیدم انسان ها دو دسته اند 

دسته ای که به هیچ وجه زیر بار زور نمیرن

دسته ای که از وسط تا شده و با زور حال میکنند اصلا

.

بعد این دسته دوم انقد چش سفیدن دسته اول رو خشونت طلب و ستیزه گر میدونن

.

بعد این مصداقش از خونه من و شما شروع میشه تاااااا احزاب سیاسی و اینا

.

جنگ جنگ تحقیر هاست 

از سعی شیطان در حقارت آدم که تنزل پیدا کرد به زمین تا سعی شیطان زاده در تحقیر بنی هاشم و ناموس پیامبر در خیابان های شام تا سعی در تحقیر ولایت فقیه و عقاید اسلامی تا سعی آمریکا در تحقیر جمهوری اسلامی و....  +مورد زیاده اینجا جاش نیس

.

.

+سگ خشونت شرف داره به تو سری خور بودن و بله قربان گفتن به ناکس جماعت

  • سایه

الان مشاهده نمودیم یکی به اخلاق گند من منفی داده

خیالی نیس

خوش باوش 

  • سایه

تجربه ثابت کرده باید خیلی بی هوا روده یه عده رو از گلوشون کشید بیرون

.

بابام ازم نمیپرسه چرا رفتی کجا رفتی چی شد برگشتی

بنده خدا انقد خودمونی شده بازجویی میکنه

.

.

ما هم گذاشتیم در کاسه اش الان داره نوش جان میکنه

والا

  • سایه

دشتمان گرگ اگر داشت نمینالیدم  

نیمی از گله ما را سگ چوپان خورده

  • سایه

تو راهیم 

حلالمون کنید 

.

.

بسی پادشاهی کنم در گدایی چو باشم گدای گدایان زهرا 

  • سایه

📝حکایت رمز 818 من (4) 

.

بسم الله الرحمن الرحیم

.

اللهم انی اسئلک ان تملاء قلبی حبا لک و خشیه منک و تصدیقا بکتابک و ایمانا بک و خوفا منک و شوقا الیک یا ذالجلال والاکرام حبب الی لقائک واحبب لقائی واجعل لی فی لقائک الراحه والفرج والکرامه. (دعای ابوحمزه) .  

قبلا چند کلمه ای به عنوان وصیت نوشته بودم و فکر می کنم تکمیلی،چند کلمه دیگر باید بنویسم.  

خدایا،غلط کردم،استغفرالله،خدایا امان،امان ازتاریکی وتنگی وفشارقبروسئوال نکیرومنکردرروزمحشروقیامت.به فریادم برس،خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت،ترا می دانم و بس،و برتو توکل دارم.خدایاتا زمان عملیات،فاصله ی زیادی نیست،خدایا به قول امام خمینی(تو فرمانده کل قوا هستی) خودت رزمندگانت را پیروزگردان،شرصدام کافررا ازسرمسلمین بکن خدایا،از مال دنیا،چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم،خدایا،تو خود توبه ی مرا قبول کن و ازفیض عظمای شهادت،نصیب و بهره مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم . یا واسع المغفره یا من سبقت رحمه عن غضبه .  

از همسر خوب و ایثارگرم، کمال تشکر و سپاسگذاری را دارم انشاءالله که مرا می بخشی. الحمدالله خداوند لطف و کرم نموده،به سلامتی او را مهدی و یا زهرا اسم بگذار و ازخوراک وطعام حلال و طیب به او بخوران، و او را سرباز و طلبه امام زمان(عج)باربیاور و تربیت کن که این خود هدیه ایست به پیشگاه خداوند باری تعالی و وسیله کاهشی باشد ازعذاب قبر و آخرت و قیامت ما ، می دانم در امر بیت المال امانت دار خوبی نبودم و ممکن است زیاده روی کرده باشم،خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.

والسلام  حسین خرازی

1/10/1365

🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾

از دو روز پیش که تقویم و نگاه کردم دل تو دلم نبود به الان برسم.

.

فهیمدم جمعه ها را دوست داری ..

از این به بعد جمعه هایم برای تو :)

شهادتت مبارک

.

ولادت 1 شهریور  1336 در روز جمعه

شهادت 8 اسفند 1365 در روز جمعه

در شلمچه

*💜***💜***💜***💜***💜***💜*

📌مثلاً ممکن است عاشق شکل شهادتش شده باشی.

*💜***💜***💜***💜***💜***💜*

به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد

که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد

سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی

که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد 

  • سایه

سکانس اول (داخل کلاس)

خواستم ازش قول بگیرم

تا تونست تفره رفت

آخر گفت اگر هفته دیگه بیای قول میدم

یکم فکر کردم

[قرار بود برم خیر سرم جایی]

گفتم شاید بیام

گفت نه باید بیای یه کاردستی جدید یادم بدی تا قول بدم

.

.

.

سکانس دوم (حیاط مسجد)

گفتم داشتیم دو کلوم حرف میزدیما

اخر چی شد؟ قول میدی یا نه

[گفتم شاید حرفاشو یادش رفته باشه]

یکم فکر کرد

گفت این حرفا مال اینجا نیست

اینجا مسجده

تو کلاس از این حرفا بزن

.

.

خنده خداییش با این دیالوگا خودم به خودم شک کردم

زبان درازی

  • سایه

مرگمان هنوز در گلویمان گیر کرده

.

.

.

هر چی فکر میکنم میبینم تک خوری تو کارم نیست خنده

الکی مثلا من دارم تقیه میکنم خندهخنده

.

.

.

.

+ خوب چیه اصلا همینه که هس، خسته شدم.

  • سایه

اصلا مهم نیس که شما رو ویندوز باز میکنید

.

.

.

مهم منم که با گوشی عزیز یکی یدونم پست میذارم

استیکرم داره زبان درازی

+ این یکی رو با پی سی گذاشتم که قششششنگ استیکر زبون درازیش معلوم باشه

بعله

به قول لاتی ...

تمام،،،،

+ پست و عنوان به شدت بی ربط + محض شمارش

  • سایه

از این به بعد هم استفراغ ممنوع

دکتر تجویز کرده 

گفته باشم

😜

  • سایه

دیشب مرگ اومد دم گوشم یه چیزی گفت رفت :|

.

پیش چشم آشنایان هرچه می خواهی بگو

سختی تحقیر پیش مردم بیگانه است

.

دوست از من پیش دشمن گفت و دشمن پیش دوست

دوست با من دشمنی کرده است و دشمن دوستی

.

القصه 

حق با مرگ بود

مرگ

نخند 😠

حالا اومد با خودتم حرف زد میفهمی

اصلنم نترسیدم 

بعدا نوشت: اینجا صداش کردم نمیدونستم به این زودی میاد 😂😂😂

  • سایه

یه نفر

فقط یه نفر نشد بیاد بگه سمیه چه مرگته

اینو اونایی بهتر میدونن که همیشه پای درد دلشون نشستم

مجبورشون کردم حرف بزنن نصفشو بدن من براشون بیارم

شاید بازم چیزی نگفته باشن یا کاری هم از دستم بر نیومده باشه

اما تمام سعیمو کردم

یه وقتایی هم که خودمو زدم به پرو بازی و خودم نشستم حرف بزنم یا گفت چرت میگی یا گفت سطح فکرت پایینه یا گفت وقت ندارم یا گفت به من چه

+ الان فاطمه تو روحم فحش میده 

  • سایه

تمام امروز تو چشمم اشک بود

ولی هنوز یه بغض لعنتی این گوشه جا خوش کرده

آب دهنمو قورت میدم صدا میده😔

آه...

+ روزمم مبارک.  خیر سرم مهندسم 

  • سایه

میگم میخوام فردا برم قم

میگه چرا 

میگم تولده حضرت زینبه 

میگه به تو چه

به من میگه به تو چه 

میفهمید 😢😢😢😢

  • سایه

کاش بعضیا میدونستن برای اینکه آیا بهشون پیام بدی آیا ندی استخاره میگیری تا انقدر خوشگل رفتار نمیکردن 

+ از آدمای مغرور متنفرم 

  • سایه

دلم داره میترکه 

به شدت نگران یکی ام که نمیتونم زنگ بزنم حالشو بپرسم

😩

خدا به خیر کنه فقط

  • سایه

(سانسور) 

امشب خیلی ناراحتم 

خسته ام

کل روزم هم به باد رفت..

  • سایه

کاش میشد یه سری چیزا رو به صورت انتخابی از ذهنمون پاک کنیم

مثل آدرس بعضی وبلاگا یا اسم بعضی آدما 

و خدا انسان را خیلی ضعیف آفرید 

  • سایه

دلشوره های دیروزم بیخودی نبود

بعد از مشهد

حالا نوبت

جنوب بود

گریه

آخه

چرا

مگه من

چیکار کردم

این خیلی ..

امروز موقع اذان زنگ زدن

گفتن همه چی پر

ز شراب وصل جانان سر من خمار دارد

سر خود گرفته دل هم سر آن دیار دارد

چه کند دگر جهان را چو رسید جان به جانان

چو رسید جان به جانان به جهان چه کار دارد

نرسید جان به جانان

  • سایه

چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو 

چه بی ملاحظه گفتی چقدر بیکاری 

  • سایه

اولین و آخرین کسی که دیروز باهاش حرف زدم

یه دوست دوست داشتی بود 

  • سایه

عاشقان هر چند مشتاق جمال دلبرند 

دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند

  • سایه

اصلا فرقی نداره دینت چی باشه

جمعه غروبا همیشه دلگیره 


  • ۹۵/۰۴/۰۵
  • حسن محمدیان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی